نگاهی به برترین موسیقی های سینمای جهان
نویسنده: احسان آجورلو
در این مطلب میخواهیم موسیقیهای برتر سینمای جهان را با معرفی تعدادی از بهترین و خاطرهانگیزترین موسیقیها ادامه خواهیم داد، موسیقیهایی که ذهن مخاطبان را به جهانهای داستانی گوناگون خواهد برد و خاطرات بسیاری را زنده خواهد کرد. دراین بین برخی از موسیقیها مختص برخی از سریالها خواهد بود که به آنها اشاره خواهد. موسیقیهایی که شاید بیش از داستان و شخصیتها امضا فیلم شدهاند و پیش از داستان و شخصیت به یاد مخاطبان میآیند.
هرکول پوآرو ( ۲۰۱۳ تا ۱۹۸۹)
موسیقی متن سریال پوآرو بیش از داستانهای جنایی سریال ماندگار شد. داستانهای آگاتا کریستی به اندازه کافی جذاب و فوقالعاده بود، اما موسیقی متن خاطرهانگیز تیتراژ این سریال فرانسوی تا ابد در ذهن تمام مخاطبان حک شده است. تیتراژ این سریال به اندازه خود سریال مشهور بود.
موسیقی تیتراژ مجموعه تلویزیونی «هرکول پوآرو» یا «پوآروی آگاتا کریستی» به آهنگسازی کریستوفر گانینگ (از فصل اول تا نهم آن) همچنان در دسته بهترین تیتراژهای سینمایی تلویزیونی قرار دارد. یک هنرمند بریتانیایی که ساخت همین موسیقی برای او بس بود که بتواند این چنین نام و اثر ماندگارش را برای مخاطبان تبدیل به عنوانی جهانی کند و در کنار دیگر افتخاراتش او را به عنوان یکی از خاطرهسازترین آهنگسازان موسیقی سریالها مطرح کند. اثری که موفق شد جایزه بفتا را در قسمت موسیقی سریال از آن خود کند. پوآرو و داستانهای عجیبش تا سال ۲۰۱۳ با بازی سوشی ادامه داشتند تا اینکه پس از ۲۴ سال داستانهای آگاتا کریستی با هرکول پوآرو به پایان رسید و این سریال نیز به خاطرهها پیوست اما موسیقی جذاب آن همچنان در ذهن مخاطبان طنینانداز است.
میانستارهای (۲۰۱۴)
فیلم جذاب و عجیب کریستوفر نولان که مخاطبان و منتقدان جهان را شگفتزده کرد. فیلمی که به شدت واکنشهای مثبتی از سوی مخاطبان دریافت کرد. داستان درباره پدرو دختری دانشمند است که در روزگاری که زمین دچار کمبود منابع آبی است سعی میکنند زنده بمانند. اما طبق یک کدهایی از جایی ناشناخته به محل یکی از مهمترین مراکز تحقیقاتی میروند و پدر به عنوان یکی از اعضای تیم تحقیقاتی زمین را برای پیدا کردن یک سیاره دیگر برای زندگی ترک میکند. در این سفر تیم تحقیقاتی به چند سیاره میروند تا موارد را بررسی کنند که هر کدام از این سفرها با گذر از کرمچالهها با زمان بسیار زیادی همراه میشود.
در نهایت و با ورود به بعد چهارم پدر متوجه میشود که آن فرد ناشناخته که کدهایی به او و دخترش میداده خود او بوده و در لحظهای منبسط شده گرفتار شده است. او مجدد کدها را در کتابخانه قرار میدهد و در فضا رها میشود. دختر که تمام این سالها منتظر پدر است بدل به دانشمند بزرگی میشود و درک کدها سیارهای مناسب سکونت پیدا میکند و در کهن سالی پدر جوان خود را بازمییابد. تمام این ادیسه عجیب و نفسگیر با موسیقی درخشان هانس زیمر همراه است. موسیقی که هر قطعه از آن باعث ایجاد خاطرهای از جهان هستی میشود. هانس زیمر برای این موسیقی موفق شد اسکار بهترین موسیقی را دریافت کند. حتی منتقدان و مخاطبانی که فیلم را دوست نداشتند موسیقی هانس زیمر را برای این فیلم ستودند.
فتح بهشت (۱۹۹۲)
فیلم ردلی اسکات درباره کریستوف کلمپ و نحوه زیست و پیدا کردن قاره آمریکا به مانند یک حماسه عظیم است. فیلم به وضوح یک فیلم تاریخی از کمپانیهای آمریکایی است که تمام توان خود را برای آن به کار بردهاند. جلوههای بصری جذاب و چشم نواز در کنار موارد تاریخی که برخی از آنان تحریف شدهاند یک فیلم سرگرمکننده ۲ ساعت و نیمه را فراهم کرده است. داستان درباره «کریستوفر کلمب» است که اعتقاد دارد کره زمین گرد است و برای دستیابی به سرزمینهای بکر و ثروتمند باید در اقیانوس به طرف غرب حرکت کرد. سرانجام در سوم اوت سال ۱۴۹۲، «کلمب» با سه کشتی «پینتا»، «نینیا» و «سانتا ماریا» رهسپار دریا و کشف قاره نو میشود.
این سفر و در نهایت کشفی که کلمب انجام میدهد باعث گرفتن قاره آمریکا از بومیان آن میشود. جایی که از نظر کلمب به بهشت عدن شباهت دارد و کلمب آن را فتح میکند. جدا از داستان فیلم و مناظر بصری فیلم چیزی که این فیلم را در ذهن مخاطبان ماندگار کرده است نه کلمب است نه کارگردانی آن، بلکه موسیقی ماندگار ونگلیس یونانی است که فیلم را برای همیشه در ذهن مخاطبان ماندگار میکند. شاید داستان فیلم از خاطره مخاطبان برود اما موسیقی آن هرگز در یاد کسی نخواهد رفت. موسیقی حماسی ونگلیس حتی در مراسمهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد و از این رو مخاطبان ایرانی آشنایی بسیار زیادی با آن دارند.
لئون (۱۹۹۴)
فیلم حرفهای یا همان لئون ساخته کارگردان فرانسوی لوک بسون است که مشهورترین ساخته او نیز محسوب میشود. فیلم با واکنش مثبت منتقدان و مخاطبان روبهرو بوده است. مخاطبان به شکل عجیبی فیلم را مورد استقبال قرار دادند. فیلمی که بارها از تلویزیون پخش شده و مخاطب ایرانی با یک اکشن فوقالعاده جذاب از یک قاتل حرفهای مواجه میشود که به سختی میتواند با افراد دیگر ارتباطی برقرار کند اما ارتباط او با یک دختر نوجوان همه چیز را بهم میریزد. داستان درباره لئون (با بازی رنوار)، یک قاتل حرفهای است که با ماتیلدا (با بازی ناتالی پورتمن) دوازده ساله آشنا میشود.
ماتیلدا که پس از کشته شدن خانوادهاش توسط مامور فاسد اداره مبارزه با مواد مخدر، نورمن استنسفیلد (با بازی گری اولدمن)، کسی را نداشت به لئون پناه می برد. لئون و ماتیلدا یک رابطه غیرمعمول برقرار میکنند، زیرا او شاگرد لئون میشود و حرفه قاتل بودن را یاد میگیرد. در نهایت نیز لئون برای حفظ جان ماتیلدا خود را فدا میکند و نورمن را با خود میکشد. موسیقی متن فیلم را اریک سرا ساخته است. موسیقی که به اندازه داستان فیلم ماندگار است و هر زمان که پخش میشود تمام تصاویر فیلم از جلو چشمان مخاطبان به مرور رد میشود. موسیقی فیلم با یک ضرباهنگ و ریتم مناسب همزمان استرس و تعلیق و اکشن را به ذهن منتقل میکند. موسیقی فیلم لئون هنوز در دسته موسیقیهای خاطره انگیز است که داستان فیلم به وضوح زنده میکند.
دزدان دریایی کارائیب (۲۰۰۶)
مجموعه دزدان دریایی کارایپ که در یک سال ساخته شد و به دلیل مسائل اقتصادی و تجاری به تناوب در چند سال پخش شد. قصهای دنبالهدار درباره دزدان دریایی حوزه کارایپ که با بازی درخشان جانی دپ تا ابد در ذهن مخاطبان ماندگار شد. داستان درباره جک گنجشکه یک دزد دریایی بسیار زیرک است که با نقشههای پیچیده و عجیب خود همواره خود را از مهلکههای مختلف نجات میدهد و در این بین افراد زیادی را اطراف خود دارد. او که آرزو دارد ناخدای کشتی مروارید سیاه باشد هر ترفندی را برای این کار انجام میدهد اما در آخر به نوعی ناکام میماند و کشتی به او نمیرسد. در مسیر جک گنجشکه هر بار داستانهای مختلفی روی میدهد که یک داستان از مجموعه داستان دزدان دریایی کارایپ را شامل میشود.
جانی دپ با بازی خارقالعاده خود در این نقش ولباسهای عجیبی که دارد به نوعی به امضا این مجموعه بدل شده است در کنار جانی دپ هانس زیمر با موسیقی حماسی فوق العاده خود تمام لحظات فیلم را برای مخاطب دارای یک حس ماندگاری کرده است. شوخیهای شخصیت جک گنجشکه در کنار موسیقی انرژیک هانس زیمر این فیلم را در دسته ماندگارترین فیلمهای سینمای هالیوود قرار داده است. هانس زیمر البته تنها در دو قسمت از مجموعه دزدان دریایی کارایپ حضور داشت اما تم و تنالیته اصلی موسیقی متن فیلم به پیشنهاد او بود و به نحوی آن موسیقی خاطره انگیز تیتراژ ابتدایی فیلم را هانس زیمر نوشته است.
جن گیر (۱۹۷۳)
فیلم جنگیر موفقترین فیلم ژانر وحشت در تاریخ سینما است. فریدکین بارها برای ساخت این فیلم تلاش کرد و در نهایت در سال ۷۲ موفق شد با هزینه بالا و اتفاقاتی عجیب فیلم را بسازد. ماجرا در جرج تاون در حومه واشینگتن دی سی میگذرد. کریس مکنیل، بازیگر زن تلویزیون، نگران سلامت دخترش، رِیگِن، است که دچار تشنج شدید شده و در رختخواب به خود میپیچد. پزشکان از درمان دخترک ناتواناند، تا آنجا که به کریس پیشنهاد میکنند از یک جنگیر کمک بگیرد. کریس به یک کشیش جوان به نام پدر کاراس مراجعه میکند و از او درخواست میکند تا به ریگن کمک کند.
پس از تحقیقاتی که پدر کاراس بر روی ریگن انجام میدهد و مطمئن میشود که شیطان بدن او را تسخیر کرده، به کلیسا مراجعه کرده و درخواست میکند تا خودش مراسم جنگیری را انجام دهد. اما کلیسا شخصی باتجربهتر به نام پدر مِرین را پیشنهاد میکند. مِرین کشیشی پیر است و موجودی را که بدن ریگن به تسخیر او درآمدهاست میشناسد. پدر مِرین به خانه کریس مکنیل میرود و بههمراه پدر کاراس جنگیری را شروع میکنند. موسیقی متن فیلم ساخته مایک اولدفیلد موسیقی دان مشهور است.
موسیقی اولدفیلد آمیزهای از پراگرسیو راک، فولک، موسیقی ملل، کلاسیک، الکترونیک و نیو اِیج و در سالهای اخیر موسیقی رقص است. موسیقی او استادانه و دارای ساختاری ذاتاً پیچیدهاست. اولدفیلد بیشتر بهخاطر آلبوم زنگهای لولهای (۱۹۷۳) و تکآهنگ «سایه مهتاب» (۱۹۸۳) شناخته شدهاست. اولدفیلد در سال ۱۹۷۴ برای آلبوم زنگهای لولهای که تِم اصلی آن در فیلم جنگیر استفاده شده بود برنده جایزه گرمی «بهترین اثر بدونکلام» شد.
سینما پارادیزو (۱۹۸۸)
فیلم سینما پارادیزو مهمترین برای دوستداران سینما است. تمام سینهفیلها این فیلم را دوست دارند و آن را ستایش میکنند. فیلمی که منتقدان و مخاطبان را راضی نگاه داشت و بدل به یکی از ارکان سینما دوستی شد. فیلمی ساده و روان از رباطه داستان یک پسر بچه با سینما و آپاراتچی که پسر بچه با او دوست و همراه بود فیلم از لحاظ سادگی و روان بودن یه شدت مخاطب را جذب میکند، چه اینکه وجوه نوستالژیک آن برای سینمادوستان به شدت زیاد است. داستان درباره سالواتوره است که در کودکی اجازه حضور در سینما را ندارد و آلفردو آپارتچی سینما با او دوست میشود و کمکم اجازه میدهد او به اتاق آپارات برود.
این ارتباط عمیق باعث عشق و علاقه سالواتوره به سینما میشود و بسیاری از مهمترین اتفاقات زندگی سالواتوره در همان سینما رقم میخورد. صحنههایی که کشیک روستا فیلمها را سانسور میکند و سالواتوره از پشت پرده به آن نگاه میکند همچنان در دسته صحنههای ماندگار تاریخ سینما است. موسیقی این فیلم ایتالیایی ماندگار را یک ایتالیایی مشهور ساخته است. انیو موریکونه بزرگ که موسیقیهای مشهوری را در تاریخ سینما ساخته مسئولیت ماندگار کردن سینما پارادیزو را نیز قبول کرد و یک اثر جاودانه برای این فیلم خلق کرد که پا به پای داستان و صحنههای فیلم پیش میرود و سعی میکند که از فیلم پیشی نگیرد و به داستان فیلم ضربه نزند.
پل رودخانه کوای (۱۹۵۷)
پل رودخانه کوای از فیلمهای اسکار گرفتهای است که اسکار خود را مدیون موسیقی درخشان خود است. موسیقی که بارها در مراسمات مختلف پخش شده است و وجه خاطره انگیزی دارد. داستان درباره کلنل نیکلسون (با بازی الک گینس) و سربازانش (از ارتش انگلستان) در سنگاپور است که به دست نیروهای ژاپنی اسیر شده و به منطقهای در تایلند برای ساختن یک پل بر رودخانه کوای فرستاده میشوند. شیرز (با بازی ویلیام هولدن) به عنوان تنها افسر آمریکایی اسارتگاه قصد ندارد با نیروهای انگلیسی اسیر در ساختن پل همراه شود. او برای فرار تلاش میکند، اما کلنل نیکلسون تصمیم میگیرد تا در برابر رفتارهای غیر نظامی کلنل سایتو (با بازی سیسو هایاکاوا) فرمانده ژاپنی اردوگاه، مقاومت کند تا او را مجبور به رعایت قوانین بینالمللی نماید.
میکلسون و افسران انگلیسی تمام سختیها و شکنجهها را به جان میخرند تا سرانجام کلنل سایتو از نظر خود برگردد و برای آنها احترام قائل شود. با فرار شیرز ماجرا وارد فاز جدیدی میشود و تازه ماجراهای مربوط به ساخت پل آغاز می شود. موسیقی فیلم را مالکوم آرنولد ساخته است که برای همین موسیقی نیز جایزه اسکار بهترین موسیقی سال را از آن خود کرد. موسیقی که بیشتر حال و هوای اردوگاهها و پادگانها را زنده میکند و این اتمسفر آنقدر سرزنده است که باعث ایجاد ترس و ارعاب نمیشود. قطعه موسیقی که سربازان در حال رژه رفتن هستند با صدای سوت آنان به گوش میرسد در دسته مشهورترین موسیقی متنهای سینمای جهان است.
زد (۱۹۶۳)
بیش از۵۰ سال از ساخت فیلم زد که کارگردانش، کوستا گاوراس یونانیالاصلِ فرانسوی توانست جایزه بهترین فیلم خارجی زبان را از آکادمی اسکار به دست آورد، میگذرد. فیلمی که به طرز عجیبی تقریبا هیچکس در آن نامی ندارد. همه شخصیتها با سمتشان شناخته میشوند: ژنرال، دکتر، معاون، نمایند، دادستان. فقط دو، سه نفر از طبقه پایین نام دارند که نقش مزدور را در فیلم بازی میکنند؛ این یعنی نشان دادن بخشهای مختلف یک جامعه از ارتش و نیروهای نظامی گرفته تا قوه قضائیه و رسانه و نمایندهها و مردم عادی. مکان فیلم نیز مشخص نیست فقط بعضی وقتها از «پایتخت» حرف زده میشود.
انگار داستان در ناکجاآباد رخ میدهد یا نه، انگار داستانی است که در همه جای دنیا همین شکل است: حکومت یا طبقه مسلط که قدرت دارد، میتواند هر وقت هر مهرهای را که دلش خواست جا به جا یا اضافه و کم کند، قدرت دارد و میتواند هر داستان و اتفاق و حادثهای را هر طور دلش خواست روایت کند. فیلمی که به شکل عجیبی با موسیقی تیتراژ ابتدایی خود گره خورده است. موسیقی که به تنهایی بار دراماتیک اثر را به دوش میکشد.
موسیقی میکیس تئودوراکیس چنان سهمگین و جذاب است که مخاطب را آماده یک درام سیاسی و جاسوسی جذاب میکند. از سوی دیگر موسیقی فیلم به علت پخش در مراسمات دیگر به شدت بین مخاطبان ایرانی شناخته شده است اما شاید بسیاری از مخاطبان حتی ندانند که این شاهکار موسیقی متن یک فیلم است.
رساله (۱۹۷۶)
فیلم رساله که در ایران به محمدرسولالله مشهور است. فیلمی که درباره پیامبر اسلام ساخته شده است و به نوعی یک تولید هالیوودی را پشت سر گذاشته است. اما با تمام این تفاسیر و با اکثریت قاطع تمام مخاطبان و منتقدان از نحوه داستان، کارگردانی و اتفاقات تاریخی که در آن رخ میدهد رضایت دارند و این فیلم را مهمترین فیلم برای جهان اسلام در هنر سینما میدانند. فیلمی که آنتونی کوئین ستاره هالیوودی در آن نقش عموی پیامبر را بازی میکند و البته هیچ چهرهای از پیامبر و امیرالمومنین در آن دیده نمیشود.
داستان درباره رسالت و دعوت به اسلام تا زمان پیروزی و فتح مکه را در زمان پیامبر روایت میکند و وجوه دراماتیک زیادی به همین روایت نیز افزوده شده است که فیلم را جذاب میکند. همچنین فیلم در دو نسخه زبان انگلیسی و عربی منتشر شد که مخاطبان بیشتری را دربربگیرد. اما نکته طلایی این فیلم موسیقی آن بود. موریس ژرار برنده سه اسکار موسیقی با ساخت قطعهای که به شدت فولکلور و آمیخته با فرهنگ مذهب بود توانست فیلم را ماندگار کند.
موسیقی فیلم رساله به دلیل پراکندگی مسلمانان در کشورهای مختلف یک موسیقی پیچیده و فرهنگی بود که توانایی زیادی در جذب مخاطب برای فیلم داشت. موسیقی فیلم به شدت دارای یک تمپو حماسی و جذب کننده است که این تمپو با ریتمی آرام بخش همراه است تا مهربانی و آرامش پیامبر را در صحنههایی که حضور دارد نمایان کند. موسیقی این فیلم همچنان مورد استفاده در تمام کشورهای اسلامی در مراسمات مذهبی است.